جدول جو
جدول جو

معنی نقش دار - جستجوی لغت در جدول جو

نقش دار
پرنقش، منقش، منقوش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نقش دار
منقوشةً
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به عربی
نقش دار
Patterned
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نقش دار
à motifs
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نقش دار
desenli
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نقش دار
decorato
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نقش دار
wzorzysty
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به لهستانی
نقش دار
узорчатый
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به روسی
نقش دار
візерунчастий
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نقش دار
met patroon
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به هلندی
نقش دار
gemustert
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به آلمانی
نقش دار
estampado
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نقش دار
पैटर्नयुक्त
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به هندی
نقش دار
무늬가 있는
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به کره ای
نقش دار
নকশাযুক্ত
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به بنگالی
نقش دار
bermotif
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نقش دار
نقش دار، نقش برجسته
دیکشنری اردو به فارسی
نقش دار
نقش دار
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به اردو
نقش دار
มีลวดลาย
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به تایلندی
نقش دار
מְעוּטָר
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به عبری
نقش دار
estampado
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نقش دار
有图案的
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به چینی
نقش دار
wenye michoro
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نقش دار
模様のある
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
مردی که ریش دارد و ریش خود را نمی تراشد، دارای ریش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیم دار
تصویر نیم دار
لباسی که مدتی بر تن کرده باشند، کارکرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیش دار
تصویر نیش دار
دارای نیش، کنایه از زننده و آزاردهنده
فرهنگ فارسی عمید
دیلدار دارای نقطه. یا حرف نقطه دار. حرفی از حروف الفبا که در بالا یا پایین نقطه دارد مانند: ب ت، دارای خال خجک دار
فرهنگ لغت هوشیار
گزکدان ظرفی که در آن تنقلات و مزه شراب میریختند: بفرمود کارند خوانهای خورد همان نقل دانهای نادیده گرد. (نظامی. لغ. نادیده گرد) و مجلس بزم بیاراستندو نقل دانها (ی) زرین و سیمین و صراحی زرین لطیف نهاده، ظرفی شیشه یی که در دکانهای عطاری و شیرینی فروشی در آن نقل و آب نبات و مانند آن ریزند، طاقچه کوچک که عموما اطرافش گچ بری و نقاشی شده (بمناسبت اینکه در قدیم جای گذاشتن نقل بوده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاب دار
تصویر نقاب دار
نکابدار پرده پوش رخپوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقابدار
تصویر نقابدار
پرده پوش، مستور، ماسک دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام دار
تصویر نام دار
صاحب اسم ذواسم: (بدانیدکه نام دلیل است برنام دارونام دارازنام بی نیاز است. .)، دارای نام وشهرت مشهورمعروف: (باب پنجم درلطایف اشعارملوک کبار وسلاطین نامدار، {سروربزرگوار: اگر او نبودی چنین نامدار زلولو نکردی به پیشم نثار، پهلوان نامی: همه نامداران پرخاشجوی زخشکی بدریانهدندروی، نفیس مرغوب قیمتی (درصفت جامه گنج وغیره) : گه زمال طفل می زن لوتهای معتبر گه زسیم بیوه می خرجامه های نامدار. (عبدالرزاق اصفهانی بنقل راحه الصدور . 16 قزوینی. یادداشتها 192: 7)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جقه دار
تصویر جقه دار
کاکله دار دم دراز از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیش دار
تصویر نیش دار
آن که نیش دارد، دارای نوک تیز، اهانت آمیز
فرهنگ فارسی معین
پرنقص، معیوب
دیکشنری اردو به فارسی